۱۴۰۱ خرداد ۱۷, سه‌شنبه

پرده‌ی سوم، صحنه‌ی ششم


پرده‌ی سوم، صحنه‌ی ششم

 

محمد، عمر، زید 


محمد: 

ای فرزند خداوند متعال، اکنون او تو را به اینجا فراخوانده 

تا از طریق من دستوراتش را به تو ابلاغ کند: 

او تو را برای تقاص‌گیری برگزیده است! 


زید: 

سلطان! پدر روحانی! پیغمبر! 

ای فرمانروای عالم که از سوی آسمانها فرستاده شده‌ای! 

من بنده‌ی تو هستم، و زندگی و وجودم را در اختیار تو قرار داده‌ام. 

ذهن تاریک مرا روشن ساز و به من بگو 

چگونه چنین چیزی ممکن است که بشر حقیر تقاص خدا را بگیرد. 


محمد: 

خداوند از دستان ضعیف افرادی چون تو استفاده می‌کند 

تا خدانشناسان و بی‌دینان را به مجازات برساند 

و بدینگنونه قدرت الهی خویش را به نمایش بگذارد. 


زید: 

یعنی خداوند، که نقش او بطور تمام و کمال در محمد بازتاب یافته، 

مرا برای انجام چنین وظیفه‌ی افتخارآفرینی انتخاب کرده است؟ 


محمد: 

آری. به دستورات او گوش فرا ده. 

اجرای دستورات خداوند بزرگترین افتخاری‌ست 

که می‌تواند نصیب بشر شود. 

سپاسگذار باش که تو برای چنین ماموریتی برگزیده شده‌ای 

و خودت را برای حمله آماده کن. 

فرشتگان مرگ و خدایی که غالب همه‌ی جنگ‌هاست از تو محافظت خواهند کرد. 


زید: 

به من بگو، کدام دشمن باید به قتل برسد؟ 

از شر کدام ظالم قرار است راحت شویم؟ خون چه کس باید ریخته شود؟ 


محمد: 

خون قاتلی که محمد از او بیزار است، 

کسی که همواره بر ما ستم روا داشته است 

و هنوز هم در تعقیب ماست، 

کسی که در جنگ با خدای من است 

و پسر من را به قتل رسانده است؛ 

خون بیرحم‌ترین دشمن ما: خون ظفیر! 


زید: 

ظفیر؟! او باید بدست من به قتل برسد؟! 


محمد: 

و تو با گستاخی درنگ می‌کنی؟ 

کسی که تعمق می‌کند، مقدسات را زیر پا می‌گذارد. 

از من دور شو ای موجود تباهی‌پذیر 

که به خودت اجازه می‌دهی شک و قضاوت کنی و به دنیا از دید خود بنگری. 

آنکه به خود اجازه می‌دهد تعمق کند، نمی‌تواند به من اعتقاد داشته باشد. 

شکوه تو در اطاعت خموشانه‌ات نهفته است. 

آیا نمی‌دانی من کیستم؟! 

آیا نمی‌دانی در کدامین شهر خداوند از طریق من 

این دستور را به تو ابلاغ کرده است؟! 

علیرغم خطاهایی که مردم مکه تا این زمان مرتکب شده‌اند، 

علیرغم خدانشناسی آنان، 

مکه سرزمین پدری مردم مشرق‌زمین باقی خواهد ماند. 

می‌دانی چرا مکه قرار است پرستشگاه آیین من شود؟ 

و چرا خواست خداوند این بوده است که من در این شهر 

به پیغمبری و فرمانروایی برسم؟ 

می‌دانی چرا مکه شهری مقدس است؟ 

زیرا ابراهیم در این شهر زاده شده بود 

و خاکسترش در این شهر به خاک سپارده شده است؛ 

ابراهیم که با اطاعت از خداوند متعال 

یگانه پسرش را در راه او قربانی نمود. 

و اکنون همان خدا از تو خواسته است 

که از دشمنانش انتقام بگیری و خون‌شان را بریزی. 

آیا جایز است در حکم خداوند درنگ کنی؟ 

ای بت‌پرست رذل، تو هیچگاه نخواهی توانست یک مسلمان واقعی شوی، 

گم شو و به دنبال سروری دیگر بگرد. 

به عنوان پاداش قرار بود پالمیرا را به دست آوری، 

ولی تو در مقابل خدا ایستادی و با این کار پالمیرا را نیز خوار کردی. 

ای ترسوی زبون، بدان که از انتقام خداوند نمی‌توانی فرار کنی. 

فرار کن، خودت را قایم کن، و سینه‌خیز به دشمنانم بپیوند. 


زید:

این صدای خداست که از طریق محمد می‌شنوم! 

دستور بده، و من اطاعت می‌کنم! 


محمد: 

اطاعت کن و ضربه مهلک را فرو آور! 

ریختن خون فردی خدانشناس تو را به زندگی ابدی می‌رساند. 


(رو به عمر) 

عمر، از دور او را خوب تحت نظر داشته باش 

و تحرکاتش را تعقیب کن! 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر