۱۴۰۱ خرداد ۱۷, سه‌شنبه

پرده‌ی سوم، صحنه‌ی چهارم


پرده‌ی سوم، صحنه‌ی چهارم

 

محمد (تنها) 


محمد: 

عجب! مرا محرم رازش هم کرده است! 

با سادگی‌اش خشم مرا فرونشاند، 

و با معصومیت خنجر در قلبم فرو کرد! 

هم پدرشان و هم خودشان فقط مایه‌ی عذاب من‌اند. 

اینها همیشه دشمن من بوده‌اند 

و بزودی خواهند فهمید که هم از نفرت من باید بهراسند، هم از عشقم! 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر